امروز به طرز گوهی حالم بد بود..
دلم گرفته بود.. نمیدونم
نمیتونستم درس بخونم.. میخواستم بهش زنگ بزنم.. حالم از همه چی بهم میخورد
دلم میخواست هر کی مانع رسیدنمون بهمه رو بکشم:)
بعش زنگ زدم و انگار دلم اروم گرف:)❤️
دیگه دلم نمیخواست کسیو بکشم ولی تمرکز نداشتم.. حالم از زندگی بهم میخورد..
همه کار کرد تا حالمو خوب کنه:) بعد دیدنش فقط چشامو بستم و خوابیدم:)
بهش گفته بودم ریش بزاره:))
دیشب تو ویدیو کال دیدم.. باید میدیدین چقددمرد شده:)
بدش میومد ولی بخاطر من اوکی داد..
دوست داشتنشو دوس دارم:)❤️
خب تونستم امشب باهاش ویدیو کال بگیرم:)
مامانش خونه نبود..
همون اولش بحث گوهیو پیش کشیدم.. ولی جمعش کردم:)
سعی کردم یکم اذیتش کنم:)))🔞
و خب مثل اینکه موفق بودم:)😁
فقط نذاشت رو نمایی کنم.. اصرار داشت بریم چت.. خنده هاش دیوونه کننده بود:))
تازه حموم کردم.. و همه فکرم اینه که.. از کی انقد براع عزیز شد
بیخیال درس.. امشب میخوام راحت کنارش بخوابم:))❤️
بهش گفتم حوصله درس خوندن ندارم..
بهم گفت درسامو بخونم بهم جایزه میده:))
گفتم جایزه چی؟؟
خندید..
بودنش.. خنده هاش.. برام بزرگترین جایزس:)))❤️
خب بهش گفتم بیاد جایی که دوس نداره..
گفتش نه..
گفتم باشه پس منم نمیرم🙄
گفت ای خدا باشه! خوبی؟!
گفتم نخیر! باشه چی؟؟؟
خندید گفت باشه میام.. حالا خوبی
اخه چطوری من نمیرم برا این مرد:)))
گفت میخوام با سه تا جمله مخت بزنم:)
بهش نگفتم تو با همون سر به زیریت خیلی وقت پیش مخمو زدی:)
ولی جمله هاش:))
1.همه صورتت به جای ماه اشتباه میگیرن
2.میشه بالشت شونه هات باشم
3.دستام احساس تنهایی میکنه میشه دستاتون بگیرم از تنهایی در بیاد
و من مردم براش:)
الانم که خیلی وقت بود ارزو داشتم جلوش حاضر بشم و امروز رضایتشو گرفتم:)))
میخوام بگم که چقدر خنده هاتو دوست دارم:)
امروز دیر از خواب پاشدم و عذاب وجدان داشتم.. میترسیدم نرسم برناممو تموم کنم:)
با ناراحتی بهش مسیج دادم.. میگف حتما خیلی خسته بودی و بهتر که خوابیدی:)
گفتم عذاب وجدان دارم.. خندید:))
گفتم نخند جدیم و اون تازه فهمید ناراحتم.
و همه تلاششو کرد بخندونتم.. میدونستم تا نخندم نمیذاره برم:)
الان یه ساعت گذشته.. یه کوچولو درسمو خوندم ولی همچنان لبخنده رو لبم هست:)
مگه میشه عاشقش نشد؟ وجودش برای انرژی گرفتن کافی:))❤️
